تصوف و عرفان

دیده ای خواهم که باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس

تصوف و عرفان

دیده ای خواهم که باشد شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس

خواتیم سوره البقره

ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ  کلُ‏ٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَئکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَینْ‏َ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ  وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا  غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ(285)

لَا یُکلَِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا  لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیهَْا مَا اکْتَسَبَتْ  رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا  رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلىَ الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا  رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ  وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا  أَنتَ مَوْلَئنَا فَانصُرْنَا عَلىَ الْقَوْمِ الْکَفِرِینَ(286)

 

پیامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده‏اند [و گفتند:] «میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمى‏گذاریم» و گفتند: «شنیدیم و گردن نهادیم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاریم‏] و فرجام به سوى تو است.» (285)

خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند. آنچه [از خوبى‏] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى‏] به دست آورده به زیان اوست. پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم بر ما مگیر، پروردگارا، هیچ بار گرانى بر [دوش‏] ما مگذار هم چنان که بر [دوشِ‏] کسانى که پیش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداریم بر ما تحمیل مکن و از ما درگذر و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور سرور ما تویى پس ما را بر گروه کافران پیروز کن. (286)

در تفسیر بیان السعاده آمده است:

در اخبار (صافی، ج10، ص288) است  که این آیه مکالمه رو در روى خداوند است با پیامبرش در وقتى که او را به آسمان برد و به بنده‏اش آنطور که شایسته بود وحى کرد، پس در بین آن چیزهائى که وحى کرد این آیه بود: لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ . و این آیه به تمام انبیا از زمان آدم (ع) تا زمانى که خداى تعالى، محمّد صلّى اللّه علیه و آله را مبعوث نمود عرضه کرد و پیامبران نیز بر امّت‏ها عرضه کردند که از جهت سنگینى آن از قبولش خوددارى کردند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آیه را پذیرفت و بر امّتش عرضه نمود که آنها نیز قبول کردند.

پس چون خداوند دید آنها با اینکه طاقت و توان آن تکلیف‏ها را ندارند و قبول کردند وقتى پیامبر در سیرى که داشت به ساق عرش رسید خداوند کلام را براى او تکرار کرد تا پیامبر آن را بفهمد، پس گفت: رسول ایمان آورد به آن چه که براى او نازل شد، پس از جانب خودش و امّتش جواب داد و گفت: همه مؤمنین به خدا و ملائکه‏هایش و کتاب‏ها و رسولانش ایمان آوردند، و بین هیچ یک از رسولانش فرقى نمى‏گذاریم.

پس خداى تعالى فرمود: اگر این کار را انجام دهند، بهشت و مغفرت خدا براى آنان است. پس پیامبر گفت: اگر چنین کردى پس پروردگارا بخشش و غفران تو را مى‏خواهیم و بازگشت و مرجع همه در آخرت به سوى توست. پس خداوند تعالى به او جواب داد: این کار را براى تو و امّتت انجام دادم. سپس خداى تعالى فرمود: حال که این آیه را با همه سختى و عظمت محتواى آن قبول کردى در حالى که من آن را بر امّت‏ها عرضه کردم، قبول نکردند و امّت تو آن را قبول کرد، پس حقّ من است که از امّت تو آن سختى‏ها را بردارم و فرمود: لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ تکلیف نمى‏کند خداوند نفسى را مگر به مقدار توانایى و هر چه که از خیر کسب کرده، به سود نفس است و هر چه که از شرّ اکتساب نموده است، به زیان آن است.پس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله وقتى که این مطلب را شنید عرض کرد: خدایا حال که به من و امّتم لطف کردى و در حق ما این کار را انجام دادى پس بر من فزونى بخش. خداوند فرمود: درخواست کن، پیامبر عرض کرد: خدایا ما را بر نسیان و خطایمان مؤاخذه نکن. خداى تعالى فرمود: من امّت تو را به سبب نسیان و خطا مؤاخذه نمى‏کنم و این به جهت کرامت و احترامى است که از تو به عمل مى‏آورم، و امّت‏هاى پیشین چنین بودند که هرگاه بر آنان تذکّرى داده مى‏شد و ایشان فراموش مى‏کردند، درهاى عذاب بر آنها باز مى‏شد، و این عذاب بر نسیان را از امّت تو برداشتم.

و امّت پیشین هر گاه خطا مى‏کردند مؤاخذه مى‏شدند و به خطایشان عقاب مى‏شدند و این را از امّت تو برداشتم به جهت احترام و کرامتى که پیش من دارى.

پس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کرد: خدایا حال که آنرا به من عطا کردى فزونى بخش مرا. پس خداى تعالى فرمود: سؤال کن عرض کرد: (پروردگارا کار طاقت فرسا و سخت بر ما تحمیل نکن چنانکه بر پیشینیان تحمیل کردى) یعنى کارهاى شدید و سخت که واجب کرده بودى بر کسانى که قبل از ما بودند، بر ما واجب مگردان.

پس خداوند آن را اجابت کرد و فرمود: از امّت تو سختى‏ها را که بر امّتهاى پیشین واجب بود برداشتم. نماز آنان را قبول نمى‏کردم مگر در نقطه معیّنى از زمین که براى نماز خواندن آنان، اختیار کردم اگر چه دور باشد، در حالى که همه زمین را براى امّت تو مسجد پاک قرار دادم، پس این یکى از سختیهایى است که بر امّتهاى پیشین واجب بود و از امّت تو آن را برداشتم. و امّتهاى پیشین چنین بودند که اگر جایى از بدنشان نجس مى‏شد باید همانجا از بدنشان را ببرند در حالى براى امّت تو آب را پاک کننده قرار دادم. پس این هم یکى از سختى‏هایى است که در امّتهاى سابق بود و از امّت تو برداشتم. و امّت‏هاى پیشین قربانى‏هایشان را بر گردن گرفته و تا بیت المقدّس مى‏بردند، پس از هر کس که قربانى را قبول مى‏کردم آتشى مى‏فرستادم و آن را مى‏خورد و صاحبش شاد و خوشحال برمى‏گشت و از هر کس که قبول نمى‏کردم ناراحت و غمگین برمى‏گشت، در حالى که قربانى امّت تو را در شکم فقرا و مساکین امّتت قرار دادم، و از هر کس که قربانى را قبول کنم چند برابر آن را به او مى‏دهم و اگر قبول نکنم عقوبات دنیا را از او برمى‏دارم و عقوبات دنیا را از امّت تو برداشتم.

این هم یکى از سختى‏هایى است که در امّتهاى پیشین وجود داشت، و امّتهاى پیشین باید نماز واجب را در تاریکیهاى شب و نصفه‏هاى روز بخوانند و این از سختى‏هایى بود که بر امّتهاى پیشین واجب بود و آن را از امّت تو برداشتم و نماز را بر آنان در اطراف شب و روز و در وقت نشاط آنان واجب کردم. تا اینکه فرمود: امّتهاى پیشین در مقابل حسنه و کار خوب یک حسنه و در مقابل یک گناه یک گناه داشتند، و این یکى از سختى‏هاى پیشین بود که از امّت تو برداشتم و حسنه را ده برابر و گناه را یک برابر دادم.

امّتهاى پیشین اگر قصد کار خوبى داشتند و به آن عمل نمى‏کردند، بر آنان ثوابى نوشته نمى‏شد و اگر به آن نیّت لباس عمل مى‏پوشاندند برایشان یک حسنه نوشته مى‏شد، ولى براى امّت تو به همان نیّت اگر چه عمل نکند یک حسنه و اگر عمل کند ده حسنه نوشته مى‏شود .... تا اینکه فرمود: امّتهاى پیشین اگر نیّت گناه مى‏کردند ولى در عمل مرتکب نمى‏شدند چیزى بر آن نوشته نمى‏شد. و اگر مرتکب مى‏شد گناه نوشته مى‏شد. ولى امّت تو هرگاه قصد گناه کند و عمل نکند حسنه براى او نوشته مى‏شود .... تا اینکه فرمود: امّتهاى پیشین وقتى گناه مى‏کردند گناهشان بر درهایشان نوشته مى‏شد، و توبه آنان از گناه این بود که بعد از توبه محبوب‏ترین طعام برایشان حرام مى‏شد، و این سختى را از امّت تو برداشتم و گناهانشان را بین خودم و بین آنها گذاشتم و پرده‏هاى کلفتى بر روى گناهانشان کشیدم و توبه آنان را بدون عقوبت قبول کردم. و عقاب به این نحو نمى‏کنم که محبوب‏ترین طعام را بر آنها حرام کنم.

امّتهاى پیشین از یک گناه صد سال یا هشتاد یا پنجاه سال توبه مى‏کردند و من بدون عقوبت آنان در دنیا توبه‏شان را نمى‏پذیرفتم تا آنجا که فرمود: یک مرد از امّت تو بیست سال یا سى سال یا چهل سال یا صد سال گناه مى‏کند سپس به مقدار یک چشم به هم زدن توبه مى‏کند و پشیمان مى‏شود، من همه گناهان او را مى‏بخشم.

پس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کرد: خدایا حال که این همه به من عطا فرمودى پس فزونى بخش مرا. فرمود: درخواست کن. پیامبر عرض کرد: خدایا چیزى را که ما طاقت آن را نداریم بر ما تحمیل نکن. خداى تعالى فرمود: من این را هم در مورد تو و امّت تو انجام دادم و بزرگى بلاهاى امّت‏هاى پیشین را از امّت تو برداشتم، و این حکم من است در جمیع امّت‏ها که مخلوقات را فوق طاقتشان تکلیف نکنم.

پیامبر عرض کرد: بگذر از ما و ما را ببخش و بر ما رحم نما، تو مولاى ما هستى. خداوند فرمود: رحم و بخشش و عفو را در مورد توبه کنندگان از امّت تو انجام مى‏دهم.

پیامبر عرض کرد: ما را بر قوم کافر یارى ده و غالب گردان، خداى تعالى فرمود: امّت تو در روى زمین مانند خال سفید در گاو سیاه مى‏درخشند، آنان توانا و غالب هستند و به خدمت مى‏گیرند و به خدمت گرفته نمى‏شوند به جهت کرامت و بزرگى که نزد من دارى، و حقّ من است که دین تو را بر سایر ادیان ظاهر سازم تا جائى که در شرق و غرب زمین جز دین تو دینى نباشد و یا اگر باشد به اهل دین تو جزیه بدهند.(جزیه مال یا پولى بود که به عنوان مالیات به مسلمانان مى‏پرداختند) اخبار در فضیلت این آیه و آیه قبلش و اینکه آن دو از گنجهاى عرش هستند بسیار است. و روایت شده است که خداوند دو آیه از گنج‏هاى بهشت نازل فرمود که خداوند با دست خودش آن را نوشت و این دو هزار سال قبل از آفرینش مخلوقات بود، و هر کس آن دو آیه را بعد از نماز عشا بخواند از قیام شب کفایت مى‏کند ، و در روایتى است:هر کس دو آیه از آخر سوره بقره را بخواند او را بس است. (ترجمع بیان السعاده فی مقامات العباده، ج3، ص174)

مطابق بیان عرفا حقیقت محمدیه صورت اسم جامع الهی است و همانند این اسم در کل جهان هستی سریان دارد. اولین تعینی است که از هستی جدا شد و وجود صرف بواسطه آن تعین تکثر پیدا نمود. بنابراین ایمان رسول خدا (ص) به آنچه بر او از طرف خدا نازل شده در حکم ایمان فطری از طرف کل مومنان است. از طرفی مبدأ حقیقت خلافت و ولایت انبیا، اسم اعظم و باطن حقیقت محمدیه است و آن حضرت واسطه در خلقت است. از باطن آن حضرت انبیا موجود شدند و آن حضرت به اقتضای اسم «الدهر» هر زمان به طرز خاص جلوه در انبیا نموده است پس فرقی بین رسولان الهی نیست. به واسطه حیث ربوبی حقیقت محمدیه هر ذی حقی به حق خود می­رسد پس  هیچ تکلیف مالایطاقی بر دوش کسی قرار نمی­گیرد. از این نظر که حقیقت محمدیه مظهر خاص اسم رحمان به اعتبار تصرف در وجود از حیث غیب و شهود وظاهر و باطن است عدم تکلیف مالایطاق،  سخت نگرفتن بر خطاها و فراموشی­ها، حمل نکردن سختی­هایی مانند آنچه اقوام گذشته داشتند و آنچه این امت طاقت آن را ندارند و در نهایت عفو و غفران و مرحمت به اذن خدا از طریق حیث ربوبی حقیقت محمدیه و به او منسوب است. (شرح مقدمه قیصری، برداشتی از فصل نهم)  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد